کفش‌های تا به تا

ساخت وبلاگ
در عصر برده داری کاری نمی توان کردجز صبر و بردباری کاری نمی توان کرد با زخم های سطحی باید کنار آمدبا زخمهای کاری، کاری نمی توان کرد از دوستان بی شرم آبی نمی شود گرماز فرط بی بخاری کاری نمی توان کرد برگشته ایم آرام فعلا به صدر اسلامغیر از شترسواری کاری نمی توان کرد حتی اگر مصدق باشد رئیس جمهوربا نفت ده دلاری کاری نمی توان کرد امن و شراب بی غش، معشوق و جای خالیدر ساعت اداری کاری نمی توان کرد گفتی نمی توان کرد گفتیم می توان کردحق با شماست آری کاری نمی توان کرد مسلم حسن‌شاهی راویز کفش‌های تا به تا...
ما را در سایت کفش‌های تا به تا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4unread0 بازدید : 154 تاريخ : سه شنبه 31 خرداد 1401 ساعت: 13:04

تا کی از بخت خود فرار کنیم؟شکوه از روز و روزگار کنیم؟ تا کی از طالع سیاه فقطبنشینیم و قارقار کنیم؟ در همین کنج فقر هم حتیمی‌توانیم شاهکار کنیم گل بکاریم و گل برافشانیمخانه را خانهٔ بهار کنیم می‌شود در هوای عشقی نوکوچه را نیز نونوار کنیم به خیابان سرخوشی بزنیمدلبری شاد را سوار کنیم دلبری شوخ و شنگ و شیرین‌کاردل ببازیم و دل شکار کنیم سرِ خر کج کنیم و از تهرانناگهان قصد رودبار کنیم به در و دشت و کوه سر بزنیمرو به گل رو به سبزه‌زار کنیم هم درودی به رود بفرستیمهم سلامی به آبشار کنیم گوشه‌ای دنج را بیابیم وبزمی آن‌گونه برقرار کنیم کلک کهنه گر جواب ندادکلک تازه‌ای سوار کنیم بیتی از مولوی بخوانیم و  بحث از جبر و اختیار کنیم قصه از عشقِ ویس با رامینیا ز عشاق نامدار کنیم یک دوتا هم رباعی از خیامآن وسط چاشنیِ کار کنیم از زمین و زمان... حکایت ازعشقِ «پوران» و «بختیار» کنیم می‌شود بی‌هوا میانهٔ حرفبوسه‌ای چند هم نثار کنیم گل و شعر و شراب و موسیقییار را مست و بی‌قرار کنیم (راستی لازم است در اینجایک توقف به اضطرار کنیمتا برای مجوز این شعرشرع را وارد مدار کنیمبر لب آریم یک قَبِلتُ و بعدکار را هم حلال‌وار کنیممؤمنین شاهدند؛ لازم نیستقلبشان را جریحه‌دار کنیمکافی است آن شراب بالا راچای یا دوغ خوشگوار کنیمجلوی چشم خلق واجب نیستماست را قاطی خیار کنیمماجرا هم که کلاً عرفانی‌‌ستهرچه هم فسق یا قمار کنیمما به این روح آریایی خویشمی‌توانیم افتخار کنیم) از همان‌جا که گفتمت بایدیار را مست و بیقرار کنیم بکشانیم بحث را به هوسقصه را نیز صحنه‌دار کنیم لحن‌مان را گرفته و خستهچشم‌‌مان را کمی خمار کنیم بی‌هوا مثل بچهٔ آدمهوسِ سیب یا انار کنیم در ببندیم و بند بگشاییمنیتِ خویش آشکار کنیم برجهیم و سوار کار شو کفش‌های تا به تا...
ما را در سایت کفش‌های تا به تا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4unread0 بازدید : 142 تاريخ : سه شنبه 31 خرداد 1401 ساعت: 13:04

عمر چون برق و باد می‌گذردمنزل امروز در چهل دارم در میان‌سالی و میانهٔ راهحال و احوالِ معتدل دارم متوسط درآمدی هم هستخطِ پرسرعت از شاتل دارم کاش آدم گذشته بود از سیب...الغرض اینکه یک اَپل دارم قلم و کاغذ و تراسی دنجتازه یک بُکس هم کَمِل دارم در همین فیس‌بوک می‌بینیچهره‌ای خوب و مستقل دارم اینستا و کلاب‌هاوز که هیچهمه‌جا بنده یک پنل دارم بی‌عدد راه ارتباطی هستچون که هم پیج هم چَنِل‌ دارم در فضای مجازی‌ام دائملایو هم بعله! متصل دارم به‌به و چه‌چه و کف و هوراچندتا نوچهٔ زبل دارم ◻️آب را گل نکرده‌ام هرگزدر هنر حقِ آب‌وگل دارم عشقِ معماری مدرنم مننظری هم به کاهگل دارم ابن‌سینا که جدِ مادر ماستنسبتی نیز با «هِگِل» دارم با «همایی» تفاوتم این استکه به جای عبا شِنِل دارم آخرین شعر «سایه» پیش من استدستخطی هم از «راسِل» دارم نقد دارم به حافظ و سعدینامه‌ای هم به ساموئل دارم هم زبان فرانسه می‌دانمهم دوتا مدرک تافِل دارم گوشم آسوده‌ است از دنیامن فقط چشم بر نوبل دارم ◻️مهربانو! ببین! تفاوت با،شاعرکهای لو لِول دارم مصلحِ اجتماعی‌ام بندهفرق با خلقِ منفعل دارم یک «حنا» داشتم به مزرعه‌ایدوستی هم به نام «نِل» دارم ولی این لحظه بی‌کس و تنهامحالتی خسته و کسل دارم به سرم زد که خودکشی بکنمبس‌که افکارِ مضمحل دارم ولی اکنون به شوق روی شماستکه دلی گرم و مشتعل دارم ظهر سوشی زدم به یاد شماشام هم سوپِ وِرمیشل دارم سر شوریدهٔ مرا منگرلااقل چندجور ژل دارم سیرتی چون «مشایخی» اماصورتی مثل «پاکدل» دارم مگذر از یک تماسِ تصویریمن فقط قصدِ دردِ دل دارم ◻️جانِ من صبر کن!... تو می‌دانیشرکت و چند پرسنل دارم؟ آشنای وزیرِ نفتم منوسط کیش هم هتل دارم شاید این دوره هم شدم کاندیدجایگاهی در این اِشل دارم یک تُکِ پا بیا به کفش‌های تا به تا...
ما را در سایت کفش‌های تا به تا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4unread0 بازدید : 133 تاريخ : سه شنبه 31 خرداد 1401 ساعت: 13:04